بیش از یک سال از تغییر مدیریت شهر تهران گذشته و حالا نگاهها برای دیدن آنچه بر سر تهران رفته،«شفاف» تر شده است.تهران را که از دور میبینی، دلفریبی مغرور ولی افسرده حال است.برایش قبایی دوخته و بر تنش کردهاند که اندازهاش نیست،که حالش در آن خوش نیست. ساخته و بافتهاند تهران را و پایتخت در 12 سال گذشته مهجورتر از همیشه به جبرهای تصمیم گرفته شده برایش تن داده است.
تنش زخمی تصمیمهای نادرست و تار و پود قبای اجباریاش روحش را خراشیده است. امروز شهری داریم ناموزون و ناهماهنگ با خودش و معاشرانش. آنچه که به «سودشان» بوده است آنقدر برایش ساختهاند که نای نفس کشیدن ندارد و آن تکههای زخم خورده و محرومش چون منفعتی نداشته، همچنان بینصیب مانده است از این بازپیراییهای اجباری. مجوزها، بارگذاریها و تراکمهای حساب نشده پایتخت را در موقعیت عجیبی گرفتار کرده است. جغرافیای این کلانشهر پر از ساخت و سازهای بیحساب و کتاب است که بدون کوچکترین پیوست مطالعاتی انجام شده و نتیجهای جز فقر سرانههای خدماتی را به ارمغان نیاورده است.
شهر آنچنان با ساکنانش نامهربان شده است که باید با چراغ دنبال«کیفیت زندگی» شهروندان بگردیم، موضوعی که بخش بزرگی از آن از طریق تامین سرانهها تحقق مییابد. محمدسالاری، رییس کمیسیون معماری و شهرسازی شورای شهرتهران میگوید که علاج حال خراب امروز تهران،«واقعنگری است» و واقعیت این است که آب رفته را نمیتوان به جوی بازگرداند. بارگذاریهای خارج از ظرفیتی در تهران انجام شده که دست مدیریت شهری از چارهاندیشی پایهای بسته شده و تنها کاری که میتوان کرد،بهبود و ارتقای کیفیت وضعیت موجود است.
سالاری معتقد است تهران بچه پولداری بوده که سالها بیحساب و کتاب خرج کرده است و حالا زمان آن رسیده که یاد بگیرد که برای اداره خود درآمد مشروع داشته باشد، پیشنهادهای مطروحه هم استفاده از ظرفیتهای بالقوه شهر مانند املاک و اراضی باارزش و همچنین تشکیلاتی مانند سازمان مشارکتهای شهرداری است.
براساس آمارهای کاربری که از تهران اعلام میشود در یک بازه زمانی دو ساله حدود سالهای 90 تا 92 سالانه حدود 30 و خوردهای میلیون متر مربع در تهران پروانه صادر شده است. این مقدار معادل یک شهر 700 یا 800 هزار نفری است. در حقیقت بنا بر استناد بر این آمار میتوان گفت تهران در آن سالها پیشخور شده است.حال اینجا دو موضوع مهم مطرح میشود؛ نخستین مبحث موضوع تامین سرانه ها برای پروانه های صادر شده و موضوع دوم هم ادامه یا عدم ادامه سیاسیت تراکم فروشی است. از آنجا که به نظر می رسد سیاست های حاکم بر شهرداری همان سیاست گذشته- وجود مدیرانی با تفکر فروش تراکم- است، شورا برای کنترل این دو موضوع چه راهکاری دارد؟
تامین سرانه های خدماتی یکی از مهمترین چالشهای مربوط به حوزه مدیریت شهری در شهر تهران به خصوص در محلات و مناطق مرکزی و جنوبی شهراست. سرانههای خدماتی شامل سرانههای فضای سبز،آموزشی، بهداشتی، درمانی، گردشگری، تفریحی و… است که سبب ارتقای کیفیت زندگی شهروندان میشوند.در کلانشهری مانند تهران، یکی از دلایل اصلی کاهش میزان سرانهها جمعیتپذیری قابل توجه تهران طول سالها و دهههای گذشته است. از طرف دیگر همسو با افزایش جمعیت شهری در پایتخت، شاهد افزایش بارگذاری بهواسطه صدور پروانههای ساختمانی بوده ایم که با رویکردهای درآمدزایی صرف انجام شده اند. بررسیهای ما در کمیسیون شهرسازی معماری نشان میدهد که افزایش میزان بارگذاری ها در یک دهه گذشته و در آستانه ابلاغ طرح تفصیلی شهر تهران به اوج خودش رسیده است.
این افزایش حجم صدور پروانه چطور انجام میشده است؟
سال 86 طرح ساختاری-راهبردی شهر تهران ابلاغ و درهمان بازه زمانی اعلام میشود که بلافاصله طرح تفصیلی هم ابلاغ خواهد شد. اما در حقیقت طرح تفصیلی حدود پنج سال بعد ابلاغ میشود. این بدین معنی است که شهرداری تهران در آن مقطع -یعنی قبل از ابلاغ طرح تفصیلی- به صورت غیررسمی و از طریق مناطق 22 گانه و حوزههای شهرسازی اعلام میکند که قصد ابلاغ طرح تفصیلی شهر تهران را دارد . وقتی مردم از طریق اعلام غیررسمی شهرداری تهران متوجه شدند که در آینده نزدیک قرار است که یک طبقه ، دو طبقه یا بیشتر از میزانی که برای صدور پروانه درخواست داده اند،کم شود در یک حساب سرانگشتی دیدند که اگر غفلت کنند به میزان قابل توجهی متضرر خواهند شد و همین موضوع سبب ایجاد حجم بالایی مراجعه به شهرداریهای مناطق برای درخواست صدور پروانه شد. نمودارهایی که ما در کمسیون شهرسازی معماری مبتنی بر مطالعات بررسیهای خودمان به دست آوریم، موید این نکته است که در آستانه سال 90 و درنهایت 91 میزان صدور پروانه نسبت به سال 89 به سه برابر افزایش پیدا کرده است.
در اصل میتوان گفت در این بازه زمانی مقدار قابل توجهی ازظرفیت بارگذاری طرح تفصیلی شهرداری تهران انجام شد که در اصل قرار بوده این میزان بارگذاری در طی یک دوره زمانی درازمدت در افق طرح جامع 1404محقق شود.بخش عمده این بارگذاری ها هم در مناطق برخوردار شهر تهران یعنی مناطق شمالی، شمال شرقی و شمال غربی مثل مناطق یک، دو، سه،پنج،بخشی از منطقه چهار و منطقه6 که در اصل ارزش افزوده قابل توجهی برای سرمایهگذاران در حوزه بخش مسکن داشته،انجام شده است.
بارگذاری های انجام شده در تهران باعث شد که ما به موازات این حجم از افزایش آپارتمان سازی وجمعیتپذیری نتوانیم سرانههای خدماتی را افزایش دهیم. در آن مقطع زمانی علاوه براین موضوع ،مجموعه گسترده ای از مالها،مگامالها و پاساژها و پروژههای چند منظوره بدون پیوست مطالعاتی و با رویکرد درآمدزایی هم شکل گرفت و تمام این ها سبب شد تا همزمان با رشد جمعیت، تهران از لحاظ سرانه های خدماتی فقیر و فقیرتر شود. امروزه تجربه جهانی و مطالعات شهرسازی نشان میدهد که تامین سرانههای خدماتی به خصوص سرانههایی از جنس فضای سبز و تفرجگاه در محلات کم برخوردارشهر که شامل مناطق مرکزی و جنوب شهر میشود، تاثیر بالایی در ارتقای کیفیت زندگی دارد. یعنی شهرداری ممکن است دهها هکتار کمربند سبز درختکاری کند ولی تاثیرش در پالایش هوای شهر تهران و ایجاد نشاط و سرزندگی در بین شهروندان به اندازه افزایش سرانه های خدماتی جنوب یا مرکز شهر نباشد. اینکه شما میگویید شهرداری و شورای شهر تهران چه کار میخواهد کند که در حقیقت برای کاری که انجام شده خیلی نمی شود تدبیرچندانی کرد ولی این واقعیت هم انکارپذیر نیست که مدیریت شهری و شورای شهر تهران از این به بعد باید اولویت اصلی و تاکیدش بر تامین سرانهها در مناطق کمبرخوردارشهرتهران باشد.
شهرداری در آمدهای حاصل از صدور پروانه در آن سال ها را چه کرد؟
شهرداری تهران در این مقطع مجموعه این درآمدهایی که کسب کرده بود و حتی درآمدهای ناشی از فروش املاک اراضی ارزشمند و بزرگ شهر را در حوزههای سخت افزاری بهخصوص برای احداث و ساخت بزرگراههای درونشهری، پلها و تونلها سرمایهگذاری کرد.
شما از طرفی معتقدید شهر تهران پیش خور شده وبه طور ناموزون و غیرمنطقی رشد ساخت و ساز داشته است و از طرف دیگر هم صحبت از لزوم افزایش سرانه های خدماتی می کنید در حالی که اذعان دارید منابع مالی مورد نیاز آن درگذشته هزینه و خرج شده است.در این شرایط شهرداری تهران باید چه کند؟
من اعتقاد دارم باوجود مشکلاتی که در حوزه منابع درآمدی داریم وباوجود بدهیهایی که از گذشته به ارث رسیده ولی به هر حال تهران دارای ظرفیتهای بسیار زیاد درآمدزایی است. فکر می کنم به دلیل اینکه شهرداری تهران در سالهای گذشته دغدغهای برای کسب درآمد و تحقق بودجههایی که به تصویب شورا میرسانده، نداشته است و از طرفی به سادگی از طریق اخذ عوارض از ساختو سازها مازاد بودجه هم میگرفته، هیچ گاه در ساختار شهرداری تهران اعم از معاونت مالی و اقتصاد شهری سازوکارهای لازم برای ایجاد اتاقهای تحقیق توسعه یا واحدهای کسب درآمد از محلهایی به جز ساختوساز پیشبینی نشده است.در حقیقت شهرداری تهران مثل بچه پولداری بوده که همیشه جیبش پراز پول بوده است و حالا که این پول تمام شده توانمندی لازم برای کسب درآمد و اشتغال و فعالیت ندارد. در صورتی که این شهری که شهرداری تهران مسئولیت مدیریت آن را بر عهده دارد، دارای ظرفیتهای فوق العاده ای در جهت کسب درآمداست .
پس چرا مدیریت شهری در این دوره با توجه به بحرانی که در آن گیر کرده است،نمی تواند به قول شما از این ظرفیت های کم نظیر درآمدزایی استفاده کند؟
مشکل مدیریت شهری دوره پنجم این است که در بازه زمانی ای شهر را تحویل گرفته که ظرفیت اصلی درآمدزایی شهرمانند واگذاریهای مالها، مگامالها و بهخصوص فروش املاک اراضی درگذشته استفاده شده است. البته گفتنی است که در بحث فروش املاک و اراضی به اعتقاد شخص بنده که بارها در شورا عرض کردم نباید این اراضی املاک ارزشمند فروخته شود بلکه باید با مشارکت بخش خصوصی آنها را بهینه سازی و از محل اجارهداری شان برای شهر کسب درآمد کنند. البته در کل معتقدیم که در همین دوره نیز میتوانیم از محلهای دیگری درآمدهای قابل توجهی برای اداره شهر کسب کنیم. برای مثال می توانیم از ظرفیتهای دولت استفاده کنیم و مجموعه قابل توجهی از پروژههایی را که به مفهوم واقعی موجب ارتقای کیفیت زندگی هستند، رقم بزنیم.
این موضوع چگونه میتواند رقم بخورد؟
به زعم من الویت اول ما باید این باشد که به دلیل عدم توجه لازم به تامین سرانههای خدماتی محلات ،سند توسعه محلات را تدوین و در نهایت مبتنی بر نیازسنجی واقعی که در محلات و مناطق انجام میشود پروژه تعریف کنیم. در طول مدیریت شهری گذشته و قبل از این آنقدر این درآمدها زیاد بوده که یک نهضت تولید پروژه بدون درنظر گرفتن پیوستهای مطالعاتی و نیازسنجی واقعی انجام می شده است بدون آنکه در نظر گرفته شود انجام چنین پروژه ای به نفع شهر هست یا نه. از طرفی پروژههای مصوب،بهینه هم تعریف و انجام نمیشدندوگاهی پروژهها با چندین برابر قیمت انجام میشدهاند. نمیخواهم بگویم همه رویکردها اشتباه بوده، کارهای بزرگی در گذشته انجام شده است. ولی رویکردی وجود داشته که شهرداری تهران بیشتر در حوزههای پروژههای بزرگ مقیاس از پیمانکار به پروژه می رسیده است نه از مطالعات پروژه.
یعنی پروژه ها برای اشخاص و اهداف خاص تعریف می شده اند نه مصلحت شهر؟
روال اینگونه بوده است در یک سری محافل در شهرداری تهران تصمیم میگرفتند که برای فلان پیمانکار یک سری پروژهها تعریف کنند بعد شروع به ساخت و تعریف پروژه میکردند در صورتی که در دنیا نحوه انجام کار این است که آنها با مطالعات و نیازسنجی واقعی به پروژه می رسند.شاید اگر این مطالعات کاربردی و درست انجام میشد به جای تعریف و انجام پل صدر با آن هزینه های گزاف،خطوط مترو توسعه پیدا میکرد و این هزینه در تقویت حمل و نقل عمومی صرف میشد. شهر تهران در یک دهه گذشته به یک کارگاه عمرانی بزرگ تبدیل و مجموعه قابل توجهی از بزرگراهها و تونلها و پلها احداث شد.البته بخشی از اینها ضرورت داشته و نمیشودگفت انجام همه این پروژهها اشتباه بوده است ولی حقیقت این است که اگر بخش قابل توجهی از این اعتبارات در حوزههای توسعه حمل و نقل عمومی انجام میشد، وضعیت ترافیکی و چالشهای زیست محیطیمان امروز در مرز هشدار نبود.